زندگینامه
شهید محمد رضا حقی در اول فروردین ماه سال ۱۳۴۵ در خانواده ای متدین و با اخلاص در روستای هودر از توابع بخش دستگردان متولد شد و دوران پر رنج کودکیاش را در خانواده ای زحمتکش و در دامان مادری مهربان و رؤف سپری کرد به محض فراهم شدن شرایط تحصیل از نظر سنی در دبستان هودر مشغول به تحصیل شد ولی سختیهای زندگی و مشکلات عدیدهٔ پیرامون باعث شد که در کلاس چهارم ابتدایی ترک تحصیل و به یاری پدر و مادر در انجام امور کشاورزی بشتابد تا مساعدتی به اقتصاد خانواده کند سعی و تلاش محمد رضا در انجام امور منزل و بیرون از آن در دشتها و مزارع کشاورزی از همان ابتدای زندگی باعث شد تا نوجوانی سخت کوش، پرشور، نترس اما ساده و با اخلاص و بی ریا گردد.
همزمان با شروع اولین روزهای نوجوانی او مبارزه مردم مسلمان ایران علیه رژیم شاه شدت گرفت و او که سالهای ظلم و ستم و تعدی زورگویان را هم خودش اندکی تجربه کرده بود هم از بزرگان شنیده بود جهت سرنگونی رژیم ظالم و ستمکار پهلوی در اولین فرصت و با خلوص نیت همراه مردم انقلابی شد و در راهپیماییها و مراسم انقلابی حضور پیدا کرد بعد از پیروزی انقلاب اسلامی برای حفظ دستاوردهای آن به عضویت بسیج در آمد و فصلی دیگر در زندگی معنوی خود گشود در طول مدت خدمت پر افتخارش در بسیج و سپاه به بهترین نحو با قرآن و اهل بیت (ع) و دعاهای کمیل و توسل و زیارت عاشورا بیش از پیش اُنس گرفت.
بعد از فراگیری یک دوره آموزش نظامی در بیرجند و قبل از فرا رسیدن زمان خدمت مقدس سربازیاش بین سالهای ۶۱ تا ۶۲ چندین مرتبه داوطلبانه به جبهه اعزام گردید و در لشکر ۵ نصر خراسان و تیپ جوادالائمه (ع) به عنوان یک تیرانداز و آرپیجی زن در جبهه های خرمشهر، مهران، سومار، شهر مندلی عراق و با حضور در عملیاتهای مختلف از جمله عملیات والفجر ۳ در منطقه عملیاتی مهران از کشور و نظام اسلامی ایران دفاع نمود.
دوران سربازیاش که فرا رسید به عنوان پاسدار وظیفه به تشکیلات سپاه طبس ملحق و جهت سپری کردن این دوران نیز عازم جبهه های نبرد شد تا این که پس از چند ماه مبارزهٔ بی امان علیه دشمن زبون در عملیات بزرگ کربلای ۵ که با رمز مقدس یا زهرا (س) در منطقهٔ عملیاتی شلمچه و شرق بصره آغاز گردید به عنوان معاون دسته رزمی شرکت و در تاریخ ۱۳۶۵/۱۰/۲۳ در همان منطقه به درجه رفیع شهادت نایل گشت و پیکر پاک او پس از چند روز در طبس و بخش دستگردان تشییع و بنا به وصیت خودش بین مزار دو شهید در روستای هودر به خاک سپرده شد.
گزیده ای از وصیتنامه شهید
من نمیدانم که عازم کدام جبهه هستم ولی انشاء الله به هر جبهه ای که بروم هدفم برچیدن کفر است هدفم بر علیه آنهایی است که در مقابل اسلام و قرآن و انقلاب میباشد من تا آخرین نفس و تا آخرین قطره خونم از اسلام در جبهه دفاع خواهم کرد. چون این سخن رهبر عظیمالشأن حضرت آیت الله العظمی امام خمینی را فراموش نکردم که فرمود : ملتی که از شهادت ترس ندارد پیروز است؛ لذا شهادت مکتب من و از شهادت ترسی ندارم. مادرم از شما انتظار دارم که مانند بانوی بزرگ اسلام یعنی حضرت زینب (س) در برابر مشکلات و داغ فرزند مقاومت نموده و سکوت را تا حد امکان مراعات کرده تا دشمنان اسلام و منافقین بدانند که در هر زمانه شیر زنانی چون شما که پیرو زینب (س) هستید وجود دارند که فرزندان خود را با افتخار به اسلام هدیه میکنند فقط به یاد علی اکبر حسین (ع) گریه کنید چرا که آنها بودهاند که پاک بودند و معصوم و مرگشان احیا کننده دین بود و حقاً که گریه برای آنان خود نیز ثواب بسیار همراه دارد خداحافظ دعای همیشگی یادتان نرود.